از انقلاب نارنجي تا انقلاب آبي در اوکراين(3)
از انقلاب نارنجي تا انقلاب آبي در اوکراين(3)
ايجاد شبکه تلويزيوني همسو به عنوان ابزار جهت بخشي و هدايت افکار عمومي به سوي ديدگاه هاي رهبران مخالف، تأثير قابل توجهي در بسيج و تحرک به افکار عمومي داشت. اطلاع رساني وسيع و گسترده شبکه هاي خبري غربي(بي.بي.سي، سي.ان .ان، يورونيوز) در خصوص انتشار اخبار مخالفت ها با هيأت حاکمه، به نفع يوشچنکو و بزرگ نمايي آن عليه حکومت بود که در اين راستا يورونيوز نقش اول را ايفا کرد(2).
يوشچنکو همچنين در انتخابات رياست جمهوري اوکراين قويا از حمايت واشنگتن برخوردار بوده است. و از طريق صندوق بين المللي پول و جامعه مالي بين المللي، بنياد مالي براي دموکراسي، موسسه خانه آزادي و انستيتوي جامعه باز متعلق به جورج سوروس مورد حمايت بوده است.
بنياد ملي دموکراسي(3) چهار موسسه پيوسته به خود دارد:(1)موسسه بين المللي جمهوري خواه،(2)موسسه دموکراتيک ملي در امور بين المللي،(3)مرکز بين المللي بنگاه هاي خصوصي و (4) مرکز آمريکايي براي همبستگي بين المللي کار که گفته مي شود اين سازمان ها به شکل منحصر به فردي براي ارائه کمک فني به دموکراسي نوپا در سراسر جهان آماده به خدمت هستند(4).
در اوکراين، بنياد ملي براي دموکراسي و سازمان هاي تشکيل دهنده آن، حزب يوشچنکو يعني «اوکراين ما» و«کلوپ مطبوعات کي اف» را از نظر مالي تامين کرده اند.
خانه آزادي به همراه موسسه جمهوري خواه بين المللي به نوبه خود درگير ارزيابي و بررسي سلامت انتخابات و نتايج آن شد. کارمندان موسسه جمهوري خواه بين المللي در 9 منطقه به عنوان ناظر انتخابات و در 25 منطقه به عنوان کارکنان محلي حضور داشتند. ناظران خارجي حرفه اي هم از طرف نهادهايي مانند اتحاديه اروپايي حضور داشتند. اما بر انتخابات اوکراين، هزاران ناظر انتخاباتي محلي نيز نظارت داشتند که از طرف گروههاي غربي تعليم يافته و حقوق دريافت مي کردند. آنها همچنين نظرسنجي هاي خروجي از حوزه هاي اخذ راي را سازمان مي دادند. در شب انتخابات اين نظر سنجي ها، يوشچنکو را 11 واحد جلو نشان دادند و زمينه را براي آنچه که اتفاق افتاد آماده کردند(5).
اين نهادها که برشمرده شد، در قبال آزادي مطبوعات متعهد بودند. فعاليت هاي آنها نه تنها شامل نظرسنجي هاي خروجي و دادن اطلاعات دقيق و درست به زنجيره خبررساني هاي غربي مي شد که آنها در فراهم آوردن و تامين بودجه گروه هاي دانشجويي هوادار غرب، همکاري داشتند و قادر بودند نمايش هاي گسترده اي از نافرماني مدني را سازمان دهي کنند(6).
غرب به ويژه آمريکا با مطالعه شرايط خاص و کسب اطلاعات دقيق از وضعيت کشورها و بررسي راه هاي امکان فشار بر نقاط ضعف و اشکالات موجود و نواقص آشکار و پنهان، استراتژي جديد نافرماني مدني را مورد حمايت قرار داد(7).
غرب از طريق به صحنه کشاندن طرفداران و به خصوص جوانان به اهداف خود که ساقط کردن رقيب است، اقدام نمود. اين شيوه موفق دومين تجربه غرب پس از انقلاب گرجستان بود(8). توسل به جنگ رواني و شعارهايي نظير آزادي خواهي، دموکراسي، اصلاح طلبي، دفاع از حقوق بشر، رفاه عمومي، مبارزه با فساد اداري و نيز معرفي اقدامات طرفداران خود به عنوان نماد آزادي و رهايي ملت ها، به قيام هاي مردمي و نافرماني هاي مدني دامن زده و آنان را تشويق به حضور فعال تر در عرصه مبارزات کرد و در صحنه نگاه داشت. تقويت فضاي تبليغاتي اميد به آينده بهتر در ميان معترضان و مخالفان دولت اوکراين، در کارکرد مطلوب تر روند دگرگوني در اوکراين نقش مهمي ايفا نمود(9).
در بررسي عملکرد دو سال و اندي از دولت يوشچنکو، مشاهده مي شود که وي نتوانسته است مردم کشور خود را در اين عرصه راضي نگاه دارد و در مجموع اوکراين طي اين مدت زماني ثبات سياسي و حتي اقتصادي نداشته است.
با توجه به تاثيرگذاري فاکتورهاي داخلي و عوامل پنهان خارجي مي توان چنين استنباط نمود که يکي از نتايج دگرگوني در کشورهاي مشترک المنافع در مسير ايجاد تغييرات دموکراتيک و مردم سالارانه، حذف تدريجي اما مستمر بازماندگان سياسي حزب کمونيست دوران اتحاد شوروي است.
دموکراسي غربي با مولفه هايش (نماد حاکميت سيستم غربي) به نبرد با اقتدارگرايي و تمرکزگرايي (نماد سنتي شرق) برخاست و در سطح سياسي، آمريکا و اتحاديه اروپا و شوراي امنيت و همکاري اروپا در حالي به حمايت از کانديداي طرفدار غرب برخاستند که مقامات مسکو از تداوم بقاي سيستم خود اطمينان داشتند و مهمترين شاخص سنجش در اين راستا را از منظر نگاه روسيه پوتين مي توان پيروزي مخالفين روس گراي يوشچنکو به رهبري «ويکتور يانوکوويچ» در انتخابات پارلماني سال 2006 ميلادي در اوکراين و رأي مردم به حزب وي عنوان نمود. پس از اين پيروزي، يوشچنکو به ناچار مجبور شد يانوکوويچ را به سمت نخست وزيري انتخاب نمايد. بروز اختلافات در اوکراين، بين پارلمان و نخست وزير از يک سو و رئيس جمهوري از سوي ديگر در واقع مرهون و پديد آمده از عوامل ياد شده است. در بررسي وقايع و رخدادهاي اوکراين به شش متغير برمي خوريم که عبارتند از:
1-اوکراين يک کشور دو تکه يا دو پاره است و يک رودخانه نيز به لحاظ جغرافيايي اين دو منطقه را از هم جدا کرده است؛ در منطقه شرق، که مردمان آن ارتدوکس و روس زبان هستند و منطقه غرب، که اهالي آن عمدتا کاتوليک و اوکرايني زبان هستند. البته از نظر ترکيب جمعيتي، اوکرايني ها بيشتر از روسها هستند ودرصد جمعيت آنها تقريبا به نسبت 55 به 45 است. اما به لحاظ اقتصادي، قدرت اصلي و تعيين کننده در نظام اقتصادي در منطقه شرق اين کشور واقع شده است. عوامل ياد شده از جمله ريشه هاي اصلي اختلافات موجود در اوکراين بوده و برخي عوامل بحران از اين موضوع نشأت مي گيرد.
2-پس از روي کار آمدن يوشچنکو و پاي گرفتن تحولي سياسي با نام انقلاب نارنجي در اوکراين، بازيگران خارجي در عرصه اوکراين فعال تر شده و روياي هميشگي و پشت پرده در بين اين بازيگران در حال تحقق است و سرنوشت جديدي براي مردم آن سامان در حال رقم خوردن است.
3-ثبات و برقراري و تداوم نظم در اوکراين هم براي روسيه و هم براي اروپايي ها مهم است لذا آنها سعي دارند هرطور شده، برآيند کشمکشها و برخوردها در اين جمهوري در نهايت به آرامش منجر گردد. طرفهاي رقيب ترجيح مي دهند رقابتهاي خود را در عرصه هاي مختلف و بدون کشمکش و تشنج و برخورد جدي به پيش برند اما چون در حال حاضر هدايت اصلي کار به صورت کامل در دست يک طرف نيست لذا بروز بحران و درگيري، طبيعي مي نمايد.
4-صحنه سياسي اوکراين صحنه اي لرزان است. صحنه تحولات بسيار شتابنده است.
جناحهاي قدرت و گروههاي حزبي و سياسي به ناگاه ظهور و سپس افول مي کنند. چنانکه خانم تيموشنکو به سرعت ظهور و با همان سرعت افول کرد. اوکراين به واسطه ساختارش ثبات دايمي ندارد، لذا به طور دايم گرفتار لرزش خواهد بود و روسها با آگاهي از اين موضوع از آن بهره برداري مي کنند.
5-اوکراين کشوري است که دچار بحران هويت است. لذا وضعيت لرزان در بحث هويت نيز تداوم خواهد داشت. برخي معتقدند شايد جدايي اين کشور مثل چک و اسلواکي بهترين نسخه براي آن باشد.
6-اينکه در اوکراين الگويي متناسب با خواست غرب اجرا شود براي آنها بسيار مهم است. بدون شک تحولات اوکراين در برخي کشورها و جمهوري هاي منطقه تاثيرگذار خواهدبود(10).
در حقيقت در کشمکش هاي اخير، علاوه بر موارد فوق به لحاظ محتوا نيز پارامترهاي ذيل قابل بررسي هستند:
1-به هنگام روي کارآمدن يوشچنکو در اوکراين، فشار عوامل خارجي برجسته ترين عامل به شمار مي آمد و نقش اول را برعهده داشت و در واقع موفقيت وي تحت تاثير عوامل خارجي شکل گرفت. اما در بحران اخير عمده اختلافات و محتواي آنها، درگيريها و کشمکشهاي داخلي ما بين ارکان قدرت در اين کشور بود.
2-بحران اخير يک جنگ قدرت داخلي بين گروههاي حاکم در اين کشور بود. يوشچنکو بعد از انقلاب رنگين و به دست گيري قدرت نتوانسته است مديريت صحيحي را در کشور اعمال کند. لذا بخشهايي از اين اختلافات دروني است که چندي پس از پيروزي انقلابيون، در اردوگاه آنها رخ داده است. اين عامل بدون شک زمينه را براي روي کارآمدن طيفي از مخالفين به مرور پديد خواهد آورد.
3-عده اي معتقدند يوشچنکو در تداوم تفکر روس گريزي که پس از شکل گيري انقلاب نارنجي در اوکراين پديد آمده بود؛ اقتدار لازم را به خرج نداده است و نتوانسته در مقابل يانوکوويچ و حتي انتخابات سال گذشته پارلمان اقتدار لازم را اعمال کند.اين عده که غربگرا هستند معتقدند يانوکوويچ با تقلب در انتخابات پيروز شده است. اين طيف اظهار مي دارند يانوکوويچ درصدد است اوکراين را به سمت دوران لئونيد کوچما ببرد.
4-اگر انتخابات زود هنگام پارلماني برگزار شود يوشچنکو رئيس جمهور فعلي نخواهد توانست اکثريت را بدست آورد، طبق نظرسنجي ها حزب مناطق متعلق به نخست وزير و طرفدارانش، نسبت به طرفداران رئيس جمهور، درحال حاضر اکثريت را دارا هستند چرا که يوشچنکو نتوانسته است تغييرات و تحولات مثبت چنداني پديد آورد البته تغييرات و تحولات در عرصه اقتصادي مستلزم زمان بسيار و اقتدار چشمگيري است تا آثار رفاه ناشي از آن محسوس شود.درحال حاضر نابساماني اقتصادي موجود منجر به نابساماني سياسي و شورش شده است درست مانند اقدامي که طرفداران يوشچنکو در زمان انقلاب نارنجي انجام داده اند، حال مخالفينش از اين حربه عليه خودش استفاده مي کنند.
5-احتمال اينکه يوشچنکو با چراغ سبز غرب و آمريکا اين اقدام را انجام داده باشد متصور است. بدون شک وي نيز براي انتخابات زودرس پارلماني برنامه ريزي حزبي اش را کرده وبي کار نخواهد نشست. به هر حال اين اقدام براي يوشچنکو يک ريسک به شمار مي آيد چه حالت بينابيني دارد و حاصل آن يا برد است يا باخت.
خانم تيماشنکو(نخست وزير سابق) نيز با سفر به آمريکا و ديدار با ديک چني(معاون رئيس جمهور آمريکا) و رايس(وزير امور خارجه) از آنها جواب مثبت براي اقدامات خود گرفته است.البته تا امروز آن طور که انتظار مي رفت آمريکايي ها وارد قضيه نشده اند.
6-برخي مقامات روسيه و دوما[پارلمان] اين کشور نيز نسبت به اقدامات يوشچنکو موضعگيري کرده و آن را محکوم کرده اند. لاوروف وزير امور خارجه روسيه در خصوص اين موضوع عنوان داشته که صرفاً در صورت تقاضاي رسمي اوکرايني ها ،روسيه در اين مناسبات ورود خواهد کرد.
7-طبق قانون اساسي اوکراين ارتش توسط رئيس جمهور و پليس تحت فرمان نخست وزير اداره مي شود. اکثريت ارتش وفاداري خودش را به رئيس جمهور اعلام داشته اند. البته تظاهرات مردمي اخير، بيانگر اين واقعيت است که يانوکوويچ نخست وزير، طرفداران بسياري دارد و روز به روز بر تعداد آنها افزوده مي شود. چندي قبل نيز توسط نمايندگان پارلمان و با انجام اصلاحات در قانون اساسي، اختيارات نخست وزير افزايش و اختيارات رئيس جمهوري کاهش يافته است. به طوري که براساس اين اصلاحات پارلمان مي تواند رئيس جمهور را استيضاح کند.
8-در حال حاضر در صحنه سياسي اوکراين شاهد وجود سه جناح عمده و مهم هستيم: جناح اول که جناحي روس گراست، پايگاه عمده آنها مناطق شرق اوکراين بوده و قدرت اقتصادي نيز عمدتا در دست آنهاست. جناح دوم جناحي روس گريز يا غرب گراست که پايگاه عمده آنها مناطق غربي اوکراين بوده و به دنبال طرحهايي از قبيل ورود به اتحاديه اروپا و پيوستن به سازمان ناتو و امثال آن هستند. جناح سوم، جناح احزاب و گروههاي ميانه روست که حالت بينابيني دارند. در واقع همين جناح سوم است که نقش تعيين کننده را در صحنه سياسي اوکراين عهده دارند. به طور نمونه در بحران اخير جا به جايي حزبي ،11 نفر نماينده در پارلمان به نفع حزب نخست وزير رأي داده اند که موجب بر هم خوردن تعادل در پارلمان و شرايط حاکم شد(11).
پي نوشت ها :
* مدير پژوهش و عضو هيئت علمي دانشکده علوم سياسي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران
1-"How Top Spies in Ukraine changed the Nation's path", see:
http://nytimes.com/2005/01/17.
2-"US Money Has Helped opposition in Ukraine",see:
http://www.truthout.org
3-در ميان تعداد بي شمار نهادهاي غربي، بنياد ملي براي دموکراسي اگرچه رسما بخشي از سازمان سيا نيست اما در شکل دادن سياستهاي حزبي در اتحاد شوروي سابق، اروپاي شرقي و در اطراف جهان نقش اطلاعاتي مهمي را به عهده دارد.بنياد ملي براي دموکراسي در سال 1982 تاسيس شد يعني زماني که سيا متهم بود که به طور سري به سياستمداران اوکرايني رشوه داده و سازمانهاي جبهه اي جعلي جامعه مدني را داير و فعال کرده است. لذا مي توان گفت در کشورهاي اتحاد شوروي سابق و ازآن جمله در اوکراين، بنياد ملي براي دموکراسي، در واقع بازوي غيرنظامي سيا را تشکيل مي داده است. دخالتهاي سيا و بنياد ملي براي دموکراسي الگوي ثابتي دارند. در ونزوئلا بنياد ملي براي دموکراسي در پس کودتاي ناموفق سيا عليه هوگو پرزيدنت چاوز قرارداشت و در هائيتي در جريان کودتاي آمريکا عليه پرزيدنت آريستيد و اخراج او از کشور در فوريه 2004 ،بودجه احزاب اپوزيسون و سازمانهاي غير دولتي را تامين کرد. در يوگسلاوي سابق، سيا از سال 1995 به ارتش آزاديبخش کوزوو و حملات تروريستي عليه پليس و ارتش يوگسلاوي کمک کرد. همزمان بنياد ملي براي دموکراسي، از طريق مرکز بنگاه خصوصي بين المللي از اپوزيسيون دمکراتيک در صربستان که ائتلافي از نيروهاي مخالف در صربستان و مونته نگرو بود حمايت مي کرد.
بنياد ملي براي دموکراسي به طور مشخص از لحاظ مالي گروه 17 را تامين مي کرد.اين گروه از اقتصاددانان اپوزيسيون(در ارتباط نزديک با صندوق بين المللي پول) مسئول برنامه ريزي و سازماندهي سکو يا پلاتفرم اصلاحات بازار آزاد و ائتلاف اپوزيسيون دمکراتيک در صربستان طي انتخابات رياست جمهوري سال 2007 که به سقوط اسلوبودان ميلوسوويچ انجاميده بودند.
مرکز بنگاه خصوصي بين المللي طرح بسيار مشابهي را در اوکراين پياده کرده و در آنجا مستقيما بودجه تحقيق پيرامون اصلاحات بازار آزاد را در چندين خزانه انديشه مستقل «Independent Think Tanks» کليدي و موسسات تحقيق در سياست را تامين ميکند. مرکز بين المللي براي مطالعات سياسي مستقر در کي اف که عملکردي شبيه گروه 17 در صربستان و مونته نگرو دارد، از طرف مرکز بنگاه خصوصي بين المللي حمايت مي شود. مرکز بين المللي براي مطالعات سياسي يک گروه از اقتصاددانان بومي را استخدام کرده و با حمايت بانک جهاني مسئوليت تدوين يک برنامه همه جانبه اصلاحات اقتصادي کلان براي بعد از انتخابات را به آنها واگذار نموده است. نگاه کنيد به:
www.globalresearch.ca/articales/cho402d.html
4-www.iri.org/history.asp
5-www.globalresearch.ca/articles/tra411a.htm
6-يان تراينور،گاردين،26 نوامبر 2004.
7-"Us Campaign Behind the Turmoli in Kie",see:
http://www.guardian.co.uk
8-امير احمديان، بهرام.«تحولات اوکراين يا انقلاب نارنجي، فصلنامه آسياي مرکزي و قفقاز ،شماره 49،بهار 1384،ص 59.
9-Adrian Karatnychy, "Ukraine's orange Revolution", http://www.aser-nou/1384 pp.1-18.
10- Andrw wilson (2006), Ukraine's orange Revolution, Yale University Press, PP.6-45
11- Anders Aslund and Michael Mcfaul (2006), Revolution in Orange: The Origings of Ukraine's Democratic Breakthrough, Carnegic Endowment for International peace
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}